عادت کرده بود!!!
عادت کرده بود!!!
هر جا که پا میگذاشت باید درد سر درست میکرد .
یا گندی به بار می آورد یا با یکی یغه به یغه میشود .
مثل یک بمب ساعتی بود ثانیه ها را میشمارد .
یک ، دو ، سه ….و یک دفعه بمب همه جا را به انفجار در می آمد .
همه جا را غبار آلود می کرد .
هر چی که سر راهش بود را نابود میکرد .
طوری که هر کس آنجا بود ضربه میخورد .
ولی از حق نباید گذشت .
بارها و بار ها، او را دیدم .
با همان عصبانیت
هر بار که با او هم کلام میشدم میگفت : دست خودم نیست .
عادت کردم که کسی به من زور نگویید .
عادت کردم کسی روی حرف من نه نیاورد .
عادت کردم هر جا بروم کارم خیلی زود انجام شود .
به او گفتم: هر چه گفتی درباره عادت کردنت بود چه چیز های رو عادت نکردی ؟
گفت : عادت نکردم صبور باشم ،
عادت نکردم خشمم را کنترل کنم ،
عادت نکردم با صدای آرام صحبت کنم،
عادت نکردم قبل از این که از دستانم استفاده کنم،از عقلم استفاده کنم .
من را میگویی ؟؟؟ در یک بغض عجب، فرو میرفتم .
وای خدایی من چقدر راست میگویید ..
چند نفر از ما عادت کرده ایم. صبور باشیم ؟؟
عادت کرده ایم قضاوت نکنیم ،؟
عادت کرده ایم پیش از هر چیزی به عقلمان رجوع کنیم ؟؟؟
دقیق. درست میگفت : ما به خیلی چیز ها عادت نکرده ایم .
اما فقط او را میدیدیم. چون میون این همه. عادت کردن ها و عادت نکردن ها. او داد و فریاد به راه مینداخت .
او بود که متهم شناخته میشود و ما به بهانه های مختلف به او بر چسب می چسبانیم .
فلانی، یک بیمار عصبی است .
اخلاق ندارد ،
هرجا برود جز درد سر چیزی به بار نمی آورد .
و ما چقدر زود با این برچسب ها با این موضوع کنار می آمدیم و به این اتفاق عادت میکردیم .
چقدر زود ما به همه چیز عادت میکنیم اما اگر خدایی نکرده قرار باشد؛عادتی را ترک کنیم . چقدر طولانی و خسته کننده میشود .
یادمان نیست ،چیزهای خوب و ناب الکی به دست نمی آید . باید برای آن تلاش کرد .
شما چطور عادات خود را میشناسید ؟
برای به دست آوردن عادات خوب تلاش میکنید ؟؟
دلنوشته ” خانم گلناز گلبائی
دیدگاهتان را بنویسید